فریب کاری چطوری میتونه رابطه رو نابود کنه
با اینکه این نوشته به خودی خود مستقل هست اما بهتره که این موضوع رو هم ادامه نوشته قبلی در نظر داشته باشد چرا که احوالات و افکار امروز من هم ادامه لحظاتی هست که بر من گذشته و امیدوارم که درک بهتر و فهم بیشتری از کلک بازیهایی که میتونه در یک رابطه به وجود بیاد رو بفهمم و یاد بگیرم و این تخلیه ذهنی کمک کنه تا یک مقدار واقعبینانه تر به رابطه های و ارتباطاتی که در مسیر زندگی برای من به وجود میاد رو با نگاهی دقیق تر مد نظر داشته باشم.
من مربی ارتباطات نیستم و این توضیحاتی که اینجا برای خودم مکتوب میکنم صرفاً توجیحاتی هست فکر میکنم بیانش باعث میشه کمی از لحاظ ذهنی خالی بشم، اونچه که در رابطه با دانش ارتباطات در ذهن من نقش بسته بیشترش رو در مطالعات آزاد و در وبلاگها و سایت متمم و بخشی رو هم در تعدادی کتاب در همین زمینه و تجربه چند ساله در محیط اجتماعی و زندگی شخصی برام اتفاق افتاده در نظر داشته باشید و هیچ اعتباری علمی رو نمیشه براش در نظر گرفت البته راحت ترم که شما این حرف ها رو فقط از دید یک نفر که کمی حالش گرفته هست و کسی رو واسه گفتگو رو در رو نمیخواد در نظر بگیرد و هر جایی احساس کردید که متن مزخرف و حوصله سر بر شد مرورگرتون رو ببندید و برید به کارهای مهم ترخودتون برسید چرا که واقعا دوست ندارم که وقت کسی رو با افکار و احساسات برهم ریخته خودم بگیرم و موجبات نارحتی رو به وجود بیارم .
راستش قبل از نوشتن این مطلب با خودم فکر میکردم که امروز چه عنوانی رو بهانه کنم تا کمی بنویسم که هم وبلاگ رو به روز کرده باشم و هم با این کار مصمم تر باشم برای وقت گذاشتن بیشتر برای نوشتن در اینجا چرا که فکر میکنم تو طول مدت یکی دو سال گذشته بیشتر وقتم رو برای پایداری رابطه های که ارزشش رو نداشت گذاشتم و داشتم بیهوده سعی میکردم رابطه های از هم گسسته و دربو داغون رو با چسب به هم بچسبونم، امیدوارم در آینده خودم رو برای این اهمال کاری در مطالعه و یادگیری ببخشم و خدا هم منو ببخشه که در طول این مدت از مسیر رشد کمی منحرف شدم و بیشتر درگیر روزمرگیهای خودم شدم و بیشتر وقتم رو صرف افرادی کردم که دغدغه ای مشترک با هم نداشتیم و من گمان میکردم همراه و هم مسیریم و الان که با دقت بیشتری به این دوران نگاه میکنم کلی ای کاش برام مونده که بهتر بود برای اونها وقت میگذاشتم فقط برام مونده.
قرار بود راجع به فریب کاری و اینکه چطور یک انسان میتونه با فریب کاری و عدم صداقت رابطه های عمیق رو منهدم کنه صحبت کنم اما اینقدر این دلم پره که وقتی شروع به ابراز کردن میافته به هر سمت و سویی میره، شما این رو بگذارید رو حساب پریشان فکری و داغون بودن احوالات یک فرد فریب خورده که فکر میکرد خیلی از ارتباط و برقرار کردن رابطه های عمیق میدونه و گمان میکرد که بهترین رابطه ها رو ساخته و صمیمیت و صداقت خودش غالب بر رابطه میشه و با این روش احساس و شرایط بهتری رو در رابطه به وجود میاره اما دریغ از اینکه متوجه باشه که صداقت در رابطه اگر دو طرفه نباشه دیر یا زود رابطه فروپاشیده میشه یا اگر فروپاشی نشه دیگه به حالت قبل بر نمیگرده .
نکته: همونطور که در نوشته قبلی هم اشاره کردم منظور من از رابطه های عمیق رابطه هایی هستند که وقت و انرژی زیادی براش صرف میکنیم هست این میتونه رابطه پدر و مادر با فرزند باشه یارابطه عاطفی زن و شوهر یا رابطه دو تا همکار یا دوست یا ارتباط رئیس و کارمند و برعکس باشه(جنبه عاطفی رو مد نظر هست) البته بازهم بستگی داره به اینکه در کدوم یک از این چند نمونه اسیب دیده باشیم و اینکه همین چند نوع ارتباطی که بیان کردم خودش میتونه شامل جزعیات بیشتری بشه که الان فرصت پرداختن بهش نیست از این منظر که اطلاعات من در این زمینه کافی نیست و اگر شما میخواین جزعیات هر یک رو برسی کنید پیشنهاد من www.motamem.org هست، اینجا میتونید اطلاعات کافی در این زمینه های مختلف بدست بیارید. منابع دیگری هم هست که در بستر اینترنت موجود هست.
خوب بریم به بحث خودمون بپردازیم به اینکه چرا فریب کاری و عدم صداقت در رابطه پدیدار میشه. بگذارید در اینباره داستان رابطه یکی از دوستانم با همسرش رو براتون به عنوان مثال تعریف کنم البته قبل از اینکه داستانش رو نقل کنم ازش اجازه این کار رو گررفتم. دوستی داشتم که چند سال پیش در رابطه با همسرش به مشکل برخورده بود نوع مشکلش فریب کاری و صادق نبودن و ...بود، اومده بود سراغ من تا درد دلهاش رو گوش کنم و بهش کمک کنم تا تصمیم درست تری بگیره، اون روز چند ساعتی باهم گذروندیم و دوستم جزعیات مسئله خودش رو بهم گفت منم بعد از شنیدن متوجه شدم که هر دو اونها تا حدودی مقصر به وجود اومدن این وضعیت شدند بعد از چند جلسه گفتگو دوستم رو متقاعد کردم که یک فرصت مجدد به خودش و همسرش بده و رابطه رو از نو بازسازی کنند، اونها چند وقتی رو در ظاهر با آرامش گذروندن اما طولی نکشید که دوباره رابطه دچار مشکل شد با این تفاوت که این بار شدت اسیبی که دیدند بیشتر از دفعه قبل بود، دوباره دوستم اومد سراغم و جزعیات مشکلش رو برام بازگو کرد، راستش رو بخواین اونجا بود که متوجه شدم که من مسئله دوستم رو دفعه قبل خوب متوجه نشده بودم و به نظر میومد که من با این نگاه خیر خواهانه از نظر خودم که فکر میکردم بهتره رابطه این دو برقرار بمونه اسیب بیشتری به دوستم وارد کرده بودم اما این بار دیدم که این بنده خدا دوباره و سه باره از همون سوراخی نیش خورده که بار اول خورده، اون روز خیلی شرمنده دوستم شدم و این بار فقط گوش کردم . بعد از اینکه فهمیدم کاری از دستم برای او بر نمیاد روانشناس متخصصی رو پیشنهاد کردم. بعد از گفتگوی این زوج با روانشناس و مشاور خانواده متاسفانه رابطشون کلاٌ از بین رفت و این دو تصمیم گرفتند که مسیر خودشون رو از هم جدا کنند و زندگی جدیدی رو هر یک برای خودشون به وجود بیارند. الان چند سالیه از این اتفاق میگذره و میبینم که دوستم خیلی خوشحال تره و رضایت بیشتری از زندگی خودش داره و اتفاقاً خیلی هم در زندگیش شخصیش رشد و پیشرفت داشته.
حالا اگر بخوایم نتیجه گیری کنم باید بگم که اولاً متوجه شدم که آگاهی من در مشاوره دادن در این زمینه خیلی کم بود و بهتره که با خیال دانایی خط اشتباه به افراد ندم هر چند این کار من خیر خواهانه به نظر میرسید اما من مسیر درستی رو به دوستم نشون نداده بودم و باعث شده بودم که زمان زیادی رو صرف اون رابطه کنه و دوم اینکه رابطه ای که در هم شکسته رو نمیشه با چسب به هم چسبوند. شاید نتیجه اخلاقی قشنگی نبوده باشه اما بعضی از موضوع ها چون قواعد اخلاقی توش رعایت نمیشه و نادیده گرفته میشه اخلاقی بودن یا نبودنش نتیجه کار رو عوض نمیکنه .
نمیدونم این مطلب هیچ ربطی به فریب کاری و تاثیرش بر از بین بردن رابطه های عمیق داشت یا نه. همونطور که در ابتدا اشاره کردم نوشته های این روزهای من زیاد سرو سامان درست و حسابی نداره و صرفاً فقط ابراز عواطف و احساسات و به گمان خودم تخلیه ذهنی و انتشار مطلب برای خالی نبودن وبلاگم هست و اینکه بتونم با این کار یکمی مصمم تر بشم برای بیشتر نوشتن و بیشتر وقت گذاشتن برای رشد فردی خودم.
امیدوارم هرکجا که هستید برقرار باشد و مراقب خودتون باشید که در دام فریب کارهایی که فقط به منافع خودشون در رابطه فکر میکنند نیافتید.